۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

آمریکا با "ملت ایران" مذاکره خواهد کرد!

گریزی نیست؛

آمریکا با "ملت ایران" مذاکره خواهد کرد!

بابک داد

اشاره: برای کسانی که نگران شروع مذاکره آمریکا با رژیم نامشروع ایران هستند، این بشارت که این مذاکرات پا نمی گیرند و دولت آمریکا به زودی ناگزیر می شود گفتمان سنتی دیپلماسی با دولتها را دچار "تغییر" کند و با ملت ایران مذاکرات دیپلماتیک را آغاز کند! این تغییر از جنس همان "سیاست تغییر" آقای اوباما خواهد بود که دیروز برای بسترسازی داخلی و جهانی به سمت تغییرات بهتر، جایزه صلح نوبل را به وی اعطا کردند.

توضیح:این یادداشت قبلا" به سایت جنبش راه سبز(جرس) برای انتشار سپرده شده است.

نوبل اوباما؛ جایزه ای برای کارهای آینده!

به گمان من، اعطای جایزه صلح نوبل به آقای اوباما، اعطای یک جایزه پیشاپیش برای اقداماتی است که او به سمت آن حرکت بزرگی را آغاز کرده و تاکنون توانسته بسترها و گیش نیازهای اجرای آن را در مدت کوتاه ریاست جمهوریش فراهم کند؛ "تغییر"!

تا همین حالا مهمترین اقدام باراک اوباما، فراهم نمودن زمینه های "تغییر" در مناسبات جهانی و رفتن به سوی صلح جهانی و استارت گفتگو با حکومتهای پرخاشگر جهان مثل جمهوری اسلامی ایران بوده است. بنابراین آقای اوباما مستحق جایزه صلح نوبل هست، زیرا تا همین جا اقدام دولت او به طور غیرمستقیم چهره واقعی حکومتهای منزوی مثل ایران را نمایان کرده و از این حقیقت پرده برداشته که رپیم های نامشروع، یا اهل مذاکره نیستند و یا برای غلبه بر بحران مشروعیت خود، به امتیازدهی و حقارت تن می دهند. اما آقای اوباما برای نشان دادن شایستگی دریافت جایزه نوبل صلح، تازه باید دست به کار شود و آن کارهای بزرگی را شروع کند که برندگان صلح نوبل، بعد از انجامشان این جایزه جهانی را کسب می کنند! آقای اوباما تازه باید به طور عملی شروع کند و اینجاست که کار او سخت می شود. در واقع او پیشاپیش جایزه انجام کاری را گرفته که بسیار دشوار است، ولی جای امیدواری زیادی هم وجود دارد که از عهده آن کار بزرگ برآید.

مذاکره رژیم ایران با دولت آمریکا "پا" نمی گیرد!

برخی از تحول خواهان و مردم، "نگران!" مذاکره دولت آقای اوباما با حکومت استبدادی ایران و احتمال قربانی شدن منافع ملی ایرانیان در این روند هستند. عده ای بدرستی گمان می کنند مقامات ایران، برای بقای خود از حراج کردن امتیازاتی که جزو سرمایه های ملی ایران است، دریغ نخواهند کرد و همانطور که دریای خزر را با موضعی خفت بار به روسها واگذار کردند تا حمایت روسیه را مطالبه کنند، ممکن است این بار هم بخش دیگری از منافع ملی ما را در مصالحه حقارت بارشان با دولتهای اروپایی یا آمریکا از دست بدهند. برخی نیز گمان می کنند ممکن است بعد از این مصالحه، "حقوق بشر" مردم ایران مورد معامله حکومت استبدادی ایران با آمریکا قرار بگیرد و مثلا" دولت آمریکا تعهد بدهد درباره نقض حقوق بشر در ایران اعتراضی نکند و در عوض برنامه هسته ای ایران را تعطیل کند. آنها لیبی یا عربستان را مثال می زنند که در گذشته های دورتری چنین امتیازهایی را گرفته اند.

راستش همه اینها فقط "احتمالاتی" هستند که امکان وقوعشان بستگی به این دارد که اصلا" مذاکره میان دولت آمریکا با حکومت استبدادی ایران "پا" بگیرد! می خواهم این نکته را با اطمینان قلبی بیان کنم که هیچ مذاکره ای میان ایران و آمریکا پا نخواهد گرفت، مگر آنکه طرف ایرانی "تغییر" کند! همنطور که طرف آمریکایی بعد از روی کار آمدن دولت جانشین آقای بوش، عملا" تغییر کرده است. حکومت ایران باید "تغییر" کند، یعنی دست از حمایت از تروریسم، دخالت در امور کشورها و دامن زدن به جو دشمنی و کینه توزی ها بردارد، آقای خامنه ای باید ترجیع بند "دشمن دشمن" را فراموش کند و بخصوص آرزوی تولید سوخت اتمی و هسته ای شدن را از یاد ببرد. چه کسی حاضر است ادعا کند رژیم تهران، که بنای آن بر دشمنی موهوم با دشمنانی موهوم است، دست از این چیزها بردارد و براستی تغییر کند؟ و اگر تا به آن اندازه تغییر کند، چه پاسخی برای اقشار سنتی طرفدار مبارزه با استکبار(!) خواهد داشت؟ یادتان باشد داریم از مذاکره و تغییر حکومتی سخن می گوییم که حتی قادر به گفتگو با اعضای درون خانواده اش هم نیست و به گفته آقای خامنه ای ، در یک "بگومگوی خانوادگی!" صدها نفر را می کشد و زندانی و شکنجه می کند! آیا پا گرفتن مذاکره با چنین حکومتی شدنی است؟

بنابراین رژیم تهران تنها یک راه دارد و آن کوتاه آمدن کامل از تمام خواسته ها و شعارهای قبلی خود است! اگر فرض کنیم چنان درایت و شعوری در مسئولان سیاسی نظام پیدا شود تازه در گام بعد، دولت آمریکا و کشورهای جهان محال است از مبحث حقوق بشر در ایران چشم پوشی کنند. آقای اوباما به محض اعلام خبر اعطای جایزه صلح بنیاد نوبل به او، این جایزه را به "ندا" و رهبر محبوس مردم برمه تقدیم کرد و نشان داد برای او دموکراسی و حقوق بشر، چیز کم اهمیتی نیست و او کسی نیست که نقض حقوق بشر در ایران را نادیده بگیرد.

حالا بیایید فرض کنیم حاکمان ایران تا اینجای مذاکرات هم طاقت بیاورند و پیش بیایند و تن به همه این تقاضاهای معقول جهانیان بدهند، در آن صورت (که البته محال است) واقعا" چه کسی بیشتر از ملت ایران از نتیجه این مذاکرات سود خواهد برد؟ اگر آمریکا بتواند حاکمان ایران را به تمکین خواسته های مردم مجبور کند، همان آرزویی که سالهاست بدنبال آن هستیم، خودبخود تحقق یافته و این اصلا" نگران کننده نیست. بلکه بر عکس ما باید با تشویق هرگونه مذاکرات، نهایتا" حاکمیت مستبد ایران را وادار کنیم پای میزهای مذاکره بنشیند تا خوی مذاکره ناپذیر و خردگریز خود را عریان کند و جهانیان بفهمند ما با چه موجوداتی سر و کار داشته ایم و داریم؟ "مذاکره" و گفتگوی منطقی، ابزاری نیست که این حاکمان بتوانند با آن به ادامه حکومت نامشروع خود امید ببندند. برای همین هم از زیر مذاکرات شانه خالی می کنند، وقت کشی می کنند و حوصله دنیا را سر برده اند. ما به اصلی بنام "مذاکره" بها می دهیم، در عین حال پیش بینی منطقی هم می کنیم که چنین حکومتی، اهل مذاکره نیست و نهایت شعاری که درباره مذاکره می دهد، تلاش مذبوحانه ای برای خرید زمان و وقت کشی است. ناگفته پیداست اگر رژیم تهران اهل گفتگو بود و به روشها و استانداردهای مذاکره و تعامل و گفتگو پایبندی داشت، ساده ترین سئوال شهروندان خود "رأی من کجاست؟" را با گلوله و شکنجه و تجاوزهای جنسی پاسخ نمی داد. بنابراین مذاکره دولت آمریکا با مقامات ایران را تشویق می کنیم اما پیشاپیش به بی حاصلی و شکست این مذاکرات معتقدیم. براستی چه چیزی بهتر از شکست حتمی این مذاکرات یا خفت پذیری و باج دهی مقامات رژیم تهران می تواند حقانیت و مظلومیت شهروندان به گروگان گرفته شده توسط این نظام ضدمردمی را در جهان اثبات نماید؟

راه تازه؛ دیپلماسی با "ملت"؛ بی توجهی به دولت نامشروع!

دولت آقای اوباما به زودی به ابعاد تازه ای از این واقعیت خواهد رسید که مردم ایران، شخصیت و پرنسیپ سیاسی متفاوتی از حاکمان ایران دارند. باراک اوباما به زودی چهره واقعی تری از مقامات تهران را دور میز مذاکره تجربه خواهد کرد و شاید زودتر از آنچه تصورش را بکنیم از دروغگویی، بی تعهدی و سیاست فرسایش زمان توسط حاکمان ایران خسته خواهد شد. از سوی دیگر اوباما هنوز هم چنانچه بارها گفته اوضاع داخلی ایران را "رصد" می کند و رفتارهای مردم ما را برای احقاق حقوق خود دنبال می کند.

دیری نخواهد پایید که آقای اوباما به این نتیجه خواهد رسید که صدای ملت ایران را بی واسطه دولت نامشروع اسلامی باید بشنود. تا همین جا هم جهانیان، میان صدای ملت ایران با حاکمان غاصب این سرزمی، چنان دوگانگی و شکاف عمیقی دیده اند که جای تأمل جدی دارد. به اعتقاد من درست همان جاست که جلوه دیگری از "تغییر" در نظام سیاسی جهان رخ خواهد نمود و ضروری خواهد شد؛ "مذاکره مستقیم دیپلماسی با یک ملت!"

مذاکره با ملتی که تحت سیطره یک دولت دیکتاتوری قرار دارد و به رغم حاکمان غاصب کشورش، نه بمب اتمی و سلاحهای کشتار جمعی می خواهد، نه طرفدار دخالت و ماجراجویی در کشورهای دیگر است، نه حامی گروههای تروریستی است و نه گفتمان "محو اسرائیل" و گفتمان "مرگ بر این و آن" را نمایندگی می کند. ملتی که توسط گروهی دیکتاتور به گروگان گرفته شده و با اینکه فرزندانش را می کشند، بدون توسل به خشونت و مقابله به مثل، حاکمان را دچار جنون و افسردگی کرده است.

برداشت شخصی من این است که آقای اوباما ناگزیر به سمت "تغییر در شیوه گفتمان دیپلماسی جهانی" خواهد رفت و برای نخستین بار، با یک "ملت" مذاکرات دیپلماتیک را برقرار خواهد کرد. این کریدور تازه، راهی نوین خواهد گشود تا مردم به ستوه آمده ایران و سایر کشورهای دیگر نظیر برمه "طرف گفتگوی دیپلماتیک" و مذاکرات جهانی باشند و بدین ترتیب، دولتهای دیکتاتور و نامشروع از نقشه دیپلماسی جهانی حذف شوند و از سوی جهانیان منزوی تر شوند.

وقتی طرف دیپلماسی ملت ایران ( و نه دولت کودتایی) باشند، کشورهای دنیا تصویر دقیق تری از مردم ایران به عنوان ملتی صلح دوست(نه تروریست) و اهل گفتگو (نه اهل جنگ) خواهند دید که اگر به حق انتخاب خود دست یابند، هر کسی که منتخب واقعی و برآمده حقیقی این ملت بزرگ باشد، جرأت نمی کند مثل احمدی نژاد به دنیا چنگ و دندان نشان بدهد و یا مانند آقای خامنه ای، از کشورهای دنیا "دشمنان موهومی" بسازد که همواره آماده دشمنی و توطئه اند! منتخب چنین ملتی اجازه نمی یابد به ماجراجویی در ونزوئلا و لبنان و فلسطین برود یا تأسیسات مخفی اتمی در کشور بنا کند.

اگر دولت آمریکا به نمایندگان مردم بزرگ ایران گوش کند، صدای مترقی و متمدن این ملت را خواهد شنید که برای ساختن دنیایی بهتر تلاش می کند. و اگر پای میز مذاکره با حاکمان نامشروع این سرزمین بنشیند، خیلی زود از گفتگو با جماعتی خونریز، دروغگو و شارلاتان خسته می شود و البته جهانیان فکر جدی تری برای مقابله با این حاکمان جنگ طلب و آرزوهای اتمی شان خواهند کرد. نتیجه اما هرچه که باشد، به زیان ملت ایران نخواهد بود. تردید نکنید.

۹ نظر:

Abri گفت...

سلام جناب داد و عصر پاییزی تون بخیر.
امیدوارم وقایع اونطوری که شما پیش بینی کردید اتفاق بیفته ولی راستش وقتی بر میگردم به موضع گیری های اوباما و سران کشورهای اروپایی نمی تونم خیلی خوش بین باشم.اون رفتاری رو که همه انتظار داشتن و داشتیم ندیدیم البته چند کلمه ابراز همدردی و مذمت خشونت علیه حقوق بشر و صد البته ترک کردن صندلی های سازمان ملل در زمان سخنرانی ریس دولت کودتا بود. حکومت ایران هم برای بقای خودش همونطوری که در مورد غنی سازی عقب نشینی کرد، در سایر موارد هم ممکنه و بازهم تاکید میکنم ممکنه به مرور کوتاه بیاد... . این دولت مثل گربه ایی شده که توی یه اتاقک تاریک حبسش کردن ، پنجه به هر جایی میکشه، تواین خنج زدن تا حالا به چند جای خودش صدمه زده و حتما باز هم صدمه خواهد زد. اینا رو نگفتم از باب نا امیدی و خستگی ... که تازه اول راهیم، بلکه درست برعکس به نظرم باعث خوشحالی و افتخار ماست که اولا این حکومتی رو که خدا رو بنده نبود و نیست و خودش خدای خودشه رو چنان در این چند ماه به سطوه آوردیم که برای ذره ایی مشروعیت حتی حاضره در مسئله انرژی هسته ایی کوتاه بیاد حالا خطاهای دیگه بماند که خود شما بهتر میدونید. دوما این مردم بدون ذره نگاه به دست و دهن خارجی تا به این جا خودشون و کشیدن بالا و مطمئنن تا انتها هم به همین صورت ادامه میدیم، حالا تو این مسیر هر کشوری که خواست از جنبش حمایت میکنه، که البته شاید در نهایت تصمیمی رو بگیرن که سالیان پیش در گوادولوپ گرفتن و با این حکومت کودتایی هیچ کاری نداشته باشن و کاملا پشتش رو خالی کنن . آقای اوباما هم باید در این کارزار امتحان پس بده تا مشخص بشه که چقدر دغدغه صلح طلبی و حقوق بشر داره و لیاقتش رو برای تصاحب این جایزه اثبات کنه. خدا رو شاکرم که این بار نه مثل 30 سال پیش که مردم میدونستن چی نمیخوان ، ما حالا میدونیم که چی میخوایم و هر روز که از عمر این جنبش میگذره مطالباتمون روشن تر و شفاف تر میشه و جنبش مثل یه بچه رشد میکنه تا به زودی بلوغش رو همه با هم جشن بگیریم.
در پناه امن خدا و سلامت باشید.

شیلا گفت...

بر ماست که جبهه نجات ایران را برپا کنیم..

ناشناس گفت...

درود بر بابک داد عزیز
حقیقت هم همین است که شما می فرمایید.اما فراموش نکنیم که کشورها مصالح خود نیز در نظر میگیرند و در آخر , سیاست کارهای خطرناکی میکند .
کشور آمریکا به اوباما تنها ختم نمیشود .
اما این جنایتکاران هر دم ما را به یک بازی سرگرم میکنند . یک روز انرژی هسته ای , یک روز مذاکره , و ... تا به مقاصد پلیدی که دارند برسند و ذهن مردم را از اصل مسائل منحرف کنند.
امروز نمایندگان خائن طرح کذایی احمقی نژاد را تصویب کردند تا هر لحظه حلقه را بر مردم تنگ تر و تنگ تر کنند و بیشتر به دزدیهایشان ادامه بدهند.
معلوم نیست این پولها را چکار میکنند ؟! متوجه نمیشوی که آدم مگر چقدر حریص میشود و اصلا کسی نیست از اینها بپرسد : می خواهید چکار کنید ؟! کافی نیست ؟! بسه دیگه !
امروز اعتراض ما نباید فقط به رفتن یک فرد به دانشگاه ختم شود . باید به تمام رفتارهای آنان اعتراض کرد . مثال همین طرح هدفمند کردن یارانه ها ! چرا نباید جنبش برای این هم اعتراض کند .
آری اصل موضوع همین است که اینها کلا"
مشروعیت ندارند , اما کارهای اینها در کوتاه مدت هم میتواند زیان بار باشد.
برایتان سلامتی و آرامش آرزومندم و برای ایران آزادی و رهایی
"آزادی"

ناشناس گفت...

سلام عمو بابك جان. اين آقاي اوباما مشخصه كه خيلي صلح جو و دموكرات هستند. آنقدر كه حتي سياستهاي ايشان گاهي براي ايرانيهائي همچون من كه در محيطي پر از خشونت بزرگ شده ايم قابل
درك نيست. اما ايشان چون در محيطي سالم پرورش يافته اند صلح طلبند و با گفتگو عمل و رفتار مي كنند و نه با جنگ؛ برخلاف آقاي جرج بوش.
آقاي اوباما فقط شعار تبليغاتي جهت انتخاب شدن ندادند. ايشان فقط شعار ندادند تا بعد از انتخاب شدن همه را فراموش كنند. اين براي ما ايرانيها كه رئيس جمهورها و رهبري داريم كه فقط شعار مي دهد خيلي عجيب است. من خودم كه يك همجنسگرا هستم فكر مي كردم وعده هائي كه براي دفاع از حقوق همجنسگراها مي دهد همه شعار تبليغاتي اند. اما بعد ديدم كه به سراغ همجنسگراها هم رفت.
اما خوب همانطور كه شما اشاره كرديد فعلاً در همهء موارد صحبت كرده است و هنوز مجالي براي جامهء عمل پوشاندن به همهء امور پيدا نكرده.
عمو بابك جان من احساس مي كنم به برنامهء جمعه شبهاي شما شديداً وابسته شده ام. جمعه ها ساعت را مي گذارم روي زنگ تا ساعت هشت يادم نره تفسير خبر را ببينم. از خونه هم به هيچ وجه بيرون نمي روم. اما اين هفته پنج شنبه دزد آمده بود توي آپارتمانمون. و من نصف شب كه بيدار شدم ديگه نخوابيدم. جمعه وسط حرفهاي شما خوابم برد. الان احساس مي كنم دلم خيلي براي شما تنگ شده است. همه اش از اين ناراحتم كه چرا همهء حرفهاي شما را تا به آخر نشنيدم. عمو بابك عزيزم خيلي دوستت دارم. هميشه در قلبم براي شما و خانواده تان دعا مي كنم.

تباهی درد گفت...

راستش را که بخواهید من چندان به دولت آمریکا(و نه ملت امریکا) چندان امیدوار نیستم. دست های پشت پرده ای در کار است که من نمیتوانم آنها را درک کنم.درست یا غلط حمایت های امریکا تز مردم ایران را فقط یک حمایت لفظی میدانم و احساس میکنم امریکا با کودتاچیان است ولی
تازمانی که ایرانیان داخل و خارج ایران با این قدرت ایستاده اند،به همین سادگی امریکا اقدامی علیه ملت ایران نخواهد کرد.(روی ایرانیان خارج ایران نأکید دارم)
راستش جایزه صلح نوبل اباما را هم قبول دارم.
.
.
.
معرفی یک برنامه:برنامه ی آقای دکتر محیط در شبکه ی پیام افغان،روزهای شنبه7:30عصر و تکرار آن روزهای یکشنبه7:30صبح.
با ارادت فراوان
پیروز باشید و پایدار

ناشناس گفت...

اميدواريم وسبز مي مانيم بابك جان

ناشناس گفت...

سلام بر قهرمان من
خدا رو شكر مي كنم كه بالاخره تونستم بيام و برات كامنت بگذارم.اين چند روز خيلي خيلي بمن سخت گذشت واسه اينكه اصلا نمي تونستم بيام توي وبت نمي دونم چرا داشتم ديوانه مي شدم از بي خبري.
بابك جان من خيلي متاسفم كه بهنود الان در بين ما نيست. از يكشنبه تا الان دارم فكر مي كنم مادر احسان چطوري اين شبها خوابش مي بره. من بهشون حق مي دم اونها هم عزيز از دست دادند ولي واقعا آيا با كشتن بهنود عزيزشون برگشت؟؟؟؟؟ نمي دونم مادر احسان الان احساس آرامش مي كنه؟؟؟؟ مامانم ديشب مي گفت يعني مگه ميشه يك مادر به التماس هاي يه بچه 22 ساله توجه نكنه و با دستهاي خودش طناب دار رو بندازه گردن اون؟؟؟؟ نمي دونم هرچي بيشتر مي گذره نسبت به ديني كه ناخواسته پيروش شدم احساس بدبيني و تنفر بيشتر مي كنم. نمي تونم باور داشته باشم كه خداي من كه انقدر مهربونه چنين دستوراتي داده باشه نمي دونم خيلي كلافه ام. خيلي.
يه چيزه ديگه.وقتي اينطوري مي نويسي اگه زنده بودم!!! به اينهمه دلي كه با اميد ميام و نوشته هات رو مي خونن و هر لحظه واسه سلامتي و امنيتت دعا مي كنن فكر مي كني؟ واي بابك جان هر بار هر بار كه يك كم يا يك اشاره كوچيك به غم و افسردگي رو توي نوشته هات حس مي كنم بي تاب تر از قبل مي شم و بيشتر و بيشتر نگرانت مي شم.گرچه حتي لحظه اي به اينكه خداوند حافظ تو و خانواده صبور و مهربانت هست شكي ندارم و ناراحتي من از اينه كه تو غمگين هستي.
بايد و بايد و بايد زنده باشي به خاطر خانواده ات به خاطر پسر گلت به خاطر ندا به خاطر سهراب به خاطر مهدي به خاطر....... ملت ايران زمين كه همگي عاشقانه دوستت دارند و نوشته ها و كلام و صدات براي آنها نويد آزادي و رهايي رو داره.
پس زنده باد زندگي و زنده باد آزادي و زنده باد بابك داد.
يا علي!

Unknown گفت...

Jenabe Babak e Dad, midunam ke baraye edameye rahi ke dar pish gerefti niazi be taid shodan az taraf eman ya amsale man nadari, vali baraye dele khodam ham ke shode mikham behet begam ke: Zende va Payandeh bashi, baraye khodet va khanevadat arezuye salamati va dar aman budan az daste in adamkoshane birahm mikonam. be omide Irani Abad o Azad baraye hame.
Sabz bashid

ناشناس گفت...

سلام وقتی ماجرای ایست و بازرسی رو خوندم قلبم گرفت ..داستانی که در سالها پیش برای تعدادی از افراد خانوادم اتفاق افتاد ..خدا ..قربونش برم خیلی کریمه و اونجا که لازمه چشم ..خسم را کور و گوشش را کر میکند ..امیدوارم همیشه خدا ..پناهگاهتان باشد ...او بهترین تکیه گاه است ....سلامت و پاینده باشید .....