۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

نگاهي به يك شاهكار


وقتي بخواهي با سرخوشي و بزرگ منشي، «سختي هاي» زندگي را تبديل به «بازي» كني و البته «مسئولانه» پرده هاي خوب و بد زندگي خود را بازي كني، مي تواني از زندگي خود و ديگران، يكپارچه «زيبايي» و لطافت خلق كني. اين مضمون زيباي يك شاهكار سينمايي نه چندان جديد اما ماندگار است بنام «زندگي زيباست» يا LIFE IS BEAUTIFUL .

فيلمي شيرين و ملايم كه از كنار هولناكترين واقعه قرن اخير ( سوزاندن مردم در كوره هاي آدم سوزي نازيها) به آرامي عبور مي كند تا داستاني انساني را تصوير كند.مردي (روبرتو بنيني) سرخوش و شوخ طبع، كه به همراه فرزند پنج ساله و همسرش و بسياري ديگر، به اردوگاه نازيها منتقل مي شوند، بي اينكه اجازه دهد فرزند كوچكش بويي از عمق خطر و فاجعه ببرد، تمام ماجرا را براي پسركش تبديل به يك بازي كودكانه مي كند تا او را در گذر از اين بحران،ياري كند. مرد بيچاره دست آخر مي ميرد و با پايان جنگ، پسرك و مادرش نجات مي يابند اما جادوگري شوخ طبعانه او، مي شود پايه و اساس زندگي پسرك.
مرد با شوخ طبعي از كنار تمام چيزهايي كه براي ما انسانها «سخت» يا حتي «ناگوار» هستند،عبور كرده، عاشق شده، خانواده كوچكش را شكل داده و اينك در اردوگاهي هراس آور،به فرزندش القا مي كند كه اين يك بازي است كه اگر امتياز لازم را در آن بگيريم، برنده جايزه بزرگي مي شويم كه يك «تانك واقعي»است! تمام دشواريهاي اين دوران براي پدر و پسر زنداني به مثابه يك بازي كودكانه مي گذرد ولي ساعاتي پيش از جنگ، آلمانيها پدر را تيرباران مي كنند! روز بعد، پسرك توسط ارتش خودي، و توسط يك تانك، نجات داده و بدست مادرش سپرده مي شود.
***
شايد اگر واقعا" مي توانستيم زندگي را يك بازي بدانيم و سختي هايش را مانند روبرتو بنيني با خويشتن داري و بزرگ منشي بجان بخريم و البته «مسئولانه» بازي كنيم، اي بسا دورانهاي دشوار زندگي را بهتر و موثرتر تحمل مي كرديم و پشت سر مي گذاشتيم.و از زندگي خود يك زيبايي مطلق خلق مي كرديم.
تماشاي اين شاهكار كه سه جايزه اسكار هم گرفته،را به شما دوستانم توصيه مي كنم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

khoda hefzet kone moraghebe khodet bash......

ناشناس گفت...

خیلی اتفاقی چند تا از یادداشت ها قدیمی شما رو خوندم که شاید بشه گفت بسیار جذاب تر از نوشته های اخیرتونه! دست کم برای من که درگیر مسائل سیاسی نیستم. (بد نیست یه اشاره ای بکنم که دارم این یادداشتو روزی می نویسم که همین چند ساعت پیش اتحادیه ی اروپا خرید نفت ایران را تحریم کرده! اما خب زندگی بازم در جریانه...)
در این نوشته بعد از تماشای "زندگی زیباست" ایده ی خوبیو مطرح کردین: که سختی های زندگی را بازی کنیم. کاملا" با این ایده موافقم؛ راستش من مدت ها سرسختانه با دشواری های زندگی جنگیدم. اما حاصلش تنها خستگی و فرسودگی خودم بود! چرا که زندگی از من بسیار قدرتمند تره :) از این به بعد می خوام زندگی را بازی کنم؛ اما "مسوولانه" و به قول شما از آن یک زیبایی مطلق خلق کنم.